منافق. ریاکار. (آنندراج). ریاکار. مکار. سالوس. (ناظم الاطباء) : ای امت بدبخت بدین زرق فروشان جز کز خری و جهل، چنین فتنه چرائید. ناصرخسرو. نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق این نه زرق است و بدین گفته نیم زرق فروش. سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زرق و دیگر ترکیبهای آن شود
منافق. ریاکار. (آنندراج). ریاکار. مکار. سالوس. (ناظم الاطباء) : ای امت بدبخت بدین زرق فروشان جز کز خری و جهل، چنین فتنه چرائید. ناصرخسرو. نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق این نه زرق است و بدین گفته نیم زرق فروش. سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زرق و دیگر ترکیبهای آن شود
مکبه. سرپوش: گفت برخیز و این ورق بردار وین طبق پوش ازین طبق بردار. نظامی. حریفی جنس دید و خانه خالی طبق پوش از طبق برداشت حالی. نظامی. طبق پوش برداشت ازخوان در ز در دامن شاه را کرد پر. نظامی
مکبه. سرپوش: گفت برخیز و این ورق بردار وین طبق پوش ازین طبق بردار. نظامی. حریفی جنس دید و خانه خالی طبق پوش از طبق برداشت حالی. نظامی. طبق پوش برداشت ازخوان دُر ز دُر دامن شاه را کرد پُر. نظامی
درویش. صوفی. آنکه خرقه پوشد: خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. (گلستان). ای زاهد خرقه پوش تا کی با عاشق خسته دل کنی جنگ ؟ سعدی (طیبات). در میان صومعه سالوس پرمعنی منم خرقه پوش خودفروش خالی از معنی منم. سعدی (بدایع). چه جای صحبت نامحرمست مجلس انس سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد. حافظ. ، ژنده پوش. آنکه پارچه هاو لته ها بهم دوزد و پوشد
درویش. صوفی. آنکه خرقه پوشد: خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. (گلستان). ای زاهد خرقه پوش تا کی با عاشق خسته دل کنی جنگ ؟ سعدی (طیبات). در میان صومعه سالوس پرمعنی منم خرقه پوش خودفروش خالی از معنی منم. سعدی (بدایع). چه جای صحبت نامحرمست مجلس انس سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد. حافظ. ، ژنده پوش. آنکه پارچه هاو لته ها بهم دوزد و پوشد